Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
داستان مهاجرانمهاجران موفق

سیک‌های مهاجر چطور راه خود را در جامعه کانادا یافتند

سیک‌ها پیروان یکی از جدیدترین و کوچک‌ترین دین‌های دنیا هستند. کامیونیتی آنها در کانادا الان ۵۰۰ هزار نفر عضو دارد. تعداد وزیران سیک کابینه‌ی فدرال کانادا، از هند هم که پنجابی چهارمین زبان متداول آن به شمار می‌آید، بیشتر است. جاگمیت سینگ هم یک سیک است که از ماه‌های پایانی سال گذشته سکان رهبری سومین حزب کانادا NDP را برعهده گرفته است. اینها همه یعنی که این فرقه توانسته به جایگاهی درخور، در راس هرم اجتماعی کانادا دست یابد.

اما همیشه هم در به این پاشنه برای آنها نمی‌چرخیده است. آنها راهی طولانی را طی کرده‌اند،‌ پر از فراز و نشیب و پر از سختی و دردسر. آشنایی با این مسیر به ما در کامیونیتی ایرانی شاید بتواند کمک کند تا ما هم راه خود را در این مسیر طولانی پیدا کنیم.

گیان سینگ ساندهو وقتی آن روز را توصیف می‌کند، لرزه‌ای آشکاری بر تنش دیده می‌شود. او هنوز در هراس از این کابوس است.

او ۲۷ سال داشت و تازه به همراه همسر و سه فرزندشان از هند آمده و در خانه‌ی جدیدشان در ویلیامز لیک بریتیش‌کلمبیا ساکن شده بودند.

درست قبل از کریسمس سال ۱۹۷۰ بود. تا زانو برف آمده و دمای هوا به منفی ۳۰ درجه‌ی سانتیگراد رسیده بود. ساندهو می‌گوید که کشور جدید، برای آن پنج تازه‌وارد، بیش از اندازه سفید بود. «انگار به سیاره‌ی دیگری آمده بودیم.»

او با خنده اضافه می‌کند که کانادای دهه‌ی ۱۹۷۰ نیز سیک‌ها را تقریبا به همین چشم می‌دید؛ ناسزاگویی به آنها، مثل بیشتر رنگین پوستان، به شکل گسترده‌ای رواج داشت و آنها را Pakis می‌نامیدند؛ عمامه‌ها و ریش‌های‌شان هدف حمله قرار می‌گرفت و حرف‌های زیرلبی و کینه‌توزانه‌ی زیادی مثل «برگردید به خانه‌ی خودتان» می‌شنیدند.

برای امروزی‌ها، این چیزها همانقدر که ترسناک است، از مد هم افتاده است.

 

سیک‌ها در کانادا موفق‌تر از هند

از همه چیز گذشته، کانادایی‌ها حالا به تبلیغ‌ «شب هاکی در کانادا» به زبان پنجابی خو گرفته‌اند. اینجا کشوری است که تعداد وزیران سیک کابینه‌ی فدرال آن، از هند هم که پنجابی چهارمین زبان متداول آن به شمار می‌آید، بیشتر است و سال گذشته، جاگمیت سینگ به رهبری حزب فدرال NDP برگزیده شد.

سال گذشته در وایت‌هورس، یکی از کلیپ‌هایی که خیلی دست به دست شد، مردی محلی به نام گوردیپ پاندهر را به تصویر می‌کشید که به شهردار دن کرتیس (که عمامه‌ای به سر کرده بود) حرکات رقص بهانگرا را آموزش می‌داد. در تورنتو نیز، ناو بهاتیای عمامه‌پوش، پرشورترین هوادار تیم ان‌بی‌ای رپتورز به شمار می‌آید.

پیروان یکی از جدیدترین و کوچک‌ترین دین‌های دنیا

با این‌همه، مدتی طول کشید تا سیک‌ها، که پیرو یکی از جدیدترین و کوچک‌ترین دین‌های دنیا هستند، به چنین موقعیتی دست پیدا کنند.

ساندهو، که اکنون ۷۴ سال دارد و همراه با همسرش سوریندر در شهر سورِی در بریتیش کلمبیا زندگی می‌کنند، وقایع این دوران گذار را در کتاب خود به شکل سرگرم‌کننده‌ای شرح داده است. این کتاب بهار امسال با عنوان «مسیر نامتعارف؛ چگونه سیک‌های کانادا از حاشیه به متن رسیدند» منتشر می‌شود.

این کتاب روایتگر ماجرای ورود مهاجران به دنیایی جدید و غریب است و دشمنی‌ها و توهین‌ها، پایداری در فراز و نشیب‌ها و سرانجام، امنیت و یافتن جایی را که بتوان خانه نامید، بازگو می‌کند. از این منظر، این داستان همانقدر که درباره‌ی خوراکی‌های چات، دال و پنیر آسیایی است، درباره‌ی کانادا نیز هست.

کانادا کشور سفیدهاست؛ برگردید

ساندهو در مصاحبه‌ای می‌گوید که سیک‌های کانادا، که تعدادشان اکنون به ۵۰۰,۰۰۰ نفر می‌رسد و بیشتر در بریتیش‌کلمبیا و تورنتوی بزرگ سکونت دارند، «تاریخ واقعا پرکشمکشی را پشت سر گذاشته‌اند و در این هیچ تردیدی نیست.»

گفته می‌شود که اولین سیک مهاجر در کانادا کاپیتان کِسور سینگ نام داشت که در ۱۸۹۷ به این کشور آمد. سیک‌ها در اوائل دهه‌ی ۱۹۰۰ شروع به آمدن به بریتیش‌کلمبیا کردند و در صنعت قطع درختان، چوب‌بری‌ها و مزارع مشغول به کار شدند. در ابتدا تنها به مردان سیک اجازه‌ی ورود داده می‌شد تا اطمینان حاصل شود که به کشور خود برخواهند گشت. سیاستمدار‌ها آشکارا و با افتخار می‌گفتند که به عقیده‌ی آنها، کانادا «کشوری سفید» است.

ساندهو می‌گوید: «خدایا، آن مهاجران اولیه واقعا با چالش‌های بزرگی مواجه بوده‌اند. آنها بدون تردید عزم و اراده‌ای داشتند که انسان‌های معمولی حتی نمی‌توانند تصورش را بکنند.»

صد سال پیش ورود نخستین سیک‌ها

در سال ۱۹۱۴، کشتی بخار کوماگاتا مارو به همراه بیش از ۳۰۰ مسافر خود، که به قصد مهاجرت آمده بودند و بیشتر آنها را سیک‌ها تشکیل می‌دادند، از سواحل ونکوور باز گردانده شد. در ۲۰۱۶، نخست‌وزیر جاستین ترودو در مجلس عوام رسما به خاطر آن بی‌عدالتی عذرخواهی کرد؛ اقدامی که به گفته‌ی ساندهو «بازتاب عظیمی در کامیونیتی سیک‌ها داشت.»

در بیشتر طول قرن بیستم، سیک‌ها به عنوان یک اقلیت کوچک و مشهود، از رفتارهای نژادپرستانه‌ی رایج در جامعه رنج کشیدند. سپس در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، دولت فدرال لیبرال با ایجاد تغییر در قوانین مهاجرت، درهای کشور را به روی تنوع و گوناگونی باز کرد.

احوالپرسی ترودوی پدر به زبان پنجابی

گیان سینگ
گیان سینگ

از این لحاظ، نخست‌وزیر پی‌یر ترودو برای چندین نسل از کانادایی‌ها، از جمله ساندهو، به عنوان کسی به یاد خواهد ماند که این تغییرات را عملی ساخت.

در همان زمان بود که ساندهو، قبل از آنکه حضورش در کانادا به یک سال برسد، با ترودو ملاقات کرد.

این ماجرا در سال ۱۹۷۱، در جریان سفر سلطنتی ملکه به ویلیامز لیک، رخ داد.

«من تازه به این کشور آمده بودم. کاروان همراهان نخست‌وزیر از کنار من و چند نفر دیگر از سیک‌ها گذشت و نخست‌وزیر با دیدن عمامه‌ی من اتومبیل‌اش را متوقف ساخت. باورکردنی نبود! اتومبیل‌اش را متوقف کرد، پیاده شد، آمد طرف من و گفت: «Sat sri akal (یک نوع احوالپرسی به زبان پنجابی).»

«پیش خودم گفتم، واو!»

ساندهو در لیست سیاه هند

سال ۱۹۷۱، من تازه به کانادا آمده بودم. کاروان نخست‌وزیر از کنار من و چند نفر دیگر از سیک‌ها گذشت. پی‌یر ترودو با دیدن عمامه‌ی من اتومبیلش را متوقف ساخت. باورکردنی نبود! پیاده شد، آمد طرف من و با زبان پنجابی با من احوال‌پرسی کرد
سال ۱۹۷۱، من تازه به کانادا آمده بودم. کاروان نخست‌وزیر از کنار من و چند نفر دیگر از سیک‌ها گذشت. پی‌یر ترودو با دیدن عمامه‌ی من اتومبیلش را متوقف ساخت. باورکردنی نبود! پیاده شد، آمد طرف من و با زبان پنجابی با من احوال‌پرسی کرد

برای ساندهو، دشوارترین چالش‌های پیش روی سیک‌ها، در سطح جهان، پس از حمله‌ی ارتش هند به معبد طلایی در سال ۱۹۸۴ اتفاق افتاد؛ زمانی که به دنبال ترور انتقام‌جویانه‌ی نخست‌وزیر ایندیرا گاندی، سیک‌ها در سراسر هند قتل عام شدند و این واقعه در میان سیک‌های خارج‌نشینان، باعث خشم و اختلاف شد.

او  در ویلیامز لیک، در مرکز یک از هم‌گسیختگی بین سیک‌های میانه‌رو و بنیادگرا و اتهامات جاسوسی برای هند و رقابت‌ فرقه‌ها، قرار گرفته بود. به عنوان یک سیک که در اواخر ۳۰ سالگی، در این دین دوباره متولد شده و غسل تعمید یافته و پنج شیء توصیه‌شده را با خود حمل می‌کرد و رئیس شعبه‌ی کانادای سازمان جهانی سیک‌ها بود، حمایت ساندهو از استقلال خالصتان حتی او را در لیست سیاه هند قرار داد. جنبش خالصتان نام گروهی سیاسی و جدایی‌طلب در پنجاب هند است که قصد دارند کشوری جداگانه و ویژه برای سیک‌ها به نام خالصتان در این ایالت تاسیس کنند. این نام به «کشور خالص و پاک» اشاره دارد.

جنبش خالصتان در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ در ایالت پنجاب هند اوج گرفت، سیک‌ها در این ایالت اکثریت دارند و پنجاب خاستگاه این دین است.

او در کتاب خود می‌نویسد: «هدف ما همیشه این بود که از حق کسانی دفاع کنیم که از ترس تلافی‌جویی یا آزار و اذیت، نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند آشکارا موضع بگیرند. اگر آنها با تشکیل یک کشور مستقل برای سیک‌ها موافق بودند، وظیفه‌ی ما اینجا در غرب این بود که یاری‌شان کنیم.»

روزگار سیاه برای سیک‌ها در کانادا

این‌طور بود که پس از فاجعه‌ی هواپیمای ایر ایندیا در سال ۱۹۸۵، که بمب‌گذاری در یک هواپیمای در حال خروج از کانادا باعث مرگ ۳۲۹ نفر شد و بیشتر آنها کانادایی‌های با تبار آسیای جنوبی بودند، به گفته‌ی ساندهو، سیک‌ها سخت‌ترین دوران را پشت سر گذاشتند.

او می‌گوید: «در واقع کامیونیتی سیک‌ها به طور کلی در مظان اتهام قرار گرفت، یعنی تک تک ما. این وضعیت ما را بیش از پیش به حاشیه راند. بازگشت به متن جامعه، برای ما تبدیل به چالشی بزرگ شده بود.»

پیامد عدم امنیت و قرار گرفتن در معرض تهدید، غالبا به شکل عقب‌نشینی به حالت انزوا خود را نشان می‌دهد. مشکل این رویکرد آن است که کامیونیتی مذکور توانایی شناساندن خود را از دست می‌دهد.

ساندهو به یاد می‌آورد که کسی یک بار در جلسه‌ای به او گفته بود که، شبیه آیت‌الله خمینی رهبر فقید ایران شده است.

«از تعجب نزدیک بود از روی صندلی‌ام بیافتم. پرسیدم مگر من چه کار کرده‌ام که او چنین فکری می‌کند؟»

«گفت:‌ تو به من نیاموخته‌ای که چه کسی هستی.»

«این پرسشی بود که باید به آن پاسخی داده می‌شد.  بخش عمده‌ای از ترس از ناشناخته‌ها را می‌توان با آموزش از میان برداشت.»

او می‌گوید اکنون اگر مشکل نژادپرستی بر سر راهمان ظاهر شود، می‌توانیم از موضع اعتماد به نفس و تعلق خاطر با آن مواجه شویم. حالا به جای اینکه عقب‌نشینی کنیم، این سؤال را با خود مطرح می‌کنیم که «من چطور می‌توانم برای این مشکل راه حلی پیدا کنم، چگونه می‌توانم حقیقتا به این افراد آموزش بدهم.»

حالا همه ما هاکی را می‌فهمیم

در طی دهه‌ی ۱۹۹۰، دادگاه‌های کانادا با چالش‌هایی مانند حق پوشیدن عمامه در پلیس سواره‌نظام و حمل یک خنجر تشریفاتی به نام کرپان ـ که دو کاف از پنج کافی است که مردان ملتزم سیک باید همراه خود داشته باشند ـ روبرو بودند. ساندهو که پس از رفع تحریم علیه او در سال ۲۰۱۶ از هند بازدید کرد، می‌گوید کتاب او داستان یک «غریبه‌ی منفور» است که به یک نیروی سیاسی و بخشی کاملاً ادغام‌شده در کانادا تبدیل می‌شود.

در این کشور، پخش «شب هاکی در کانادا»‌ به زبان پنجابی نمادی قدرتمند از چنین تعلق خاطری است.

او می‌گوید: «بزرگترهایی که قبلا وقتی با بچه‌ها تلویزیون تماشا می‌کردند، چیزی از هاکی نمی‌فهمیدند، حالا برای تماشای مسابقات به تلویزیون می‌چسبند. شگفت‌انگیز است. این چیزی است که من آن را «متن جامعه» می‌نامم.»

ساندهو به‌خاطر می‌آورد که افسر مهاجرت از او پرسیده بود چرا یک افسر نیروی هوایی هند اصلاً  باید بخواهد به کانادا بیاید.

«جواب من این بود که کانادا، آنطور که من درباره‌اش خوانده‌ام، جایی است که به همه فرصت می‌دهد.»

او اکنون که عمری را به خدمت به کامیونیتی‌اش گذرانده و از جمله کارآفرینی موفق در صنعت چوب‌بری و عضوی از Order of BC بوده است، هنوز هم به این حرف‌ باور دارد.

«من بسیار سپاسگزارم. من بسیار خودم را مدیون می‌دانم. به خداوند خواهم گفت: من کار درست را در زمان درست انجام دادم. اینجا خانه‌ی من است.»

این مطلب نخستین بار، توسط خانم پریا اسکوئی مشاور امور مهاجرت در کانادا، در تاریخ ۴ اپریل ۲۰۱۸ در شماره ۱۳۴ هفته‌نامه‌ی آتش چاپ تورنتو منتشر شده است. این شماره نشریه را می‌توانید از اینجا دانلود کنید. لینک مطلب هم در سایت آتش اینجاست.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا