Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
داستان مهاجران

آنها از هر گوشه‌ی دنیا به کانادا می‌آیند، به‌هم می‌رسند و عاشق می‌شوند

 

شاعرش زنده نیست؛ همان که گفته بود: همدلی از هم‌زبانی خوش‌تر است. مرحوم مولانا جلال‌الدین بلخی اگر امروز را دیده بود که افرادی با نژادها و زبان‌های مختلف، این‌طور به هم دل می‌بندند، شاید بیشتر از همیشه به این شعر خود افتخار می‌کرد.

رابطه‌های امروزی در دنیایی بدون‌مرز، هر نژاد و فرهنگی را با هم آمیخته است؛ ترکیبی زیبا و گاه جدانشدنی که گاهی مثل موزاییک زیبا هستند و گاه پیراهن چهل‌تکه رمزآلودی بر تن روابط انسانی آدم‌ها کرده است. داریم درباره آدم‌هایی مثل «دیلان» اهل «ترینیداد» صحبت می‌کنیم که این شرایط جدید،او را آشفته کشف دختری اهل سالوادور می‌کند.

شاید لذت‌بخش‌ترین قسمت یک رابطه عاطفی برای خیلی‌ها کشف یک ناشناخته در طرف مقابل باشد و برعکس بعضی اصلا حس و حال رمزگشایی از احوالات یکدیگر را هم نداشته باشند و آرامش را در مثل هم بودن ببینند.

برای خیلی‌ها اینکه همه چیز را درباره‌ خودت با شریک زندگی‌ات به اشتراک می‌گذاری، یکی از بهترین بخش‌های رابطه است. اما برای زوج‌هایی از نژاد‌های مختلف، که فرهنگ نقش مهمی در زندگی‌شان دارد، ماجرا کمی متفاوت است.

این بخشی از داستان زوج‌هایی است که در کانادا زندگی می‌کنند و نژادهای مختلفی دارند.

«دیلان رودر» اهل «ترینیداد» است و درباره‌ «گابریلا تروجیلو»، دوست‌دختر «سالوادوری» خود، می‌گوید: «فکر می‌کنم از همان اول مشتاق بودم که درباره‌ فرهنگ او چیزهای بیشتری بدانم؛ یک موشکافی عاشقانه.»

تفاوت فرهنگی؛ سخت اما دلپذیر

این زوج که در Humber Colleg در تورنتو با هم آشنا شده‌اند، از همان قرار و مدارهای اول در مورد ویژگی‌های خاص فرهنگ و مردمشان با هم گپ زدند؛ که اتفاقا شروع خوب و تاثیرگذاری هم از آب در آمد.

«دیلان» با خنده می‌گوید: «دومین‌باری که با هم بیرون رفتیم، تدارک یک پیک‌نیک کوچک و خودمانی را در ساحل صخره‌ای Scarborough Bluffs دیدیم. من پیش خودم گفتم «گوآکاموله» درست می‌کنیم، چون احساس می‌کردم او دوست دارد.» بعد به خانه‌ من رفتیم و گوآکاموله درست کردیم و او مرتب می‌گفت: این‌طوری‌ نه، آن طوری‌ نه. همان موقع به خودم گفتم، خیلی‌خوب، باید خیلی چیزها در مورد گابریلا یاد بگیرم. چیزهایی هست که من بلد نیستم.»

بیا صبحانه ماهی بخوریم!

فرهنگ ما هویت ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به همین دلیل است که زوج‌ها از نژادهای مختلف بسیار مشتاقند که آن بخش از وجود خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند که برای دیگری ناشناخته است.

«آلیا مک‌لئود» درباره‌ نخستین‌باری که فرهنگ جامائیکایی خود را به همسر انگلیسی، ایرلندی و اسکاتلندی‌تبار خود، «آلیسون کارسون»، معرفی کرد، چنین می‌گوید: «فکر می‌کنم که به او پیشنهاد دادم برای صبحانه ماهی بخوریم و او نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد.»

هر روز با هم می‌رقصیم

سارا آبریل - ادگار
سارا آبریل – ادگار

مثلا «سارا آبریل» کانادایی است و خیلی زود بعد از آشنایی با مرد مورد‌علاقه‌اش دریافت که رقص بخش مهمی از میراث فرهنگی شوهر کلمبیایی‌اش «ادگار» است.

او می‌گوید: «رقص و موسیقی بخش خیلی مهمی از فرهنگ آن منطقه را تشکیل می‌دهد به همین خاطر ناچار شدم با این حقیقت ناخوشایند کنار بیایم که هرگز نمی‌توانم به خوبی یک زن کلمبیایی برقصم. ولی سعی خودم را کردم و ما تقریباً همیشه برای رقص بیرون می‌رویم و این چیزی است که واقعاً عاشقش شده‌ام. ما تقریباً در حال انجام هر کاری می‌رقصیم، حتی کارهای خانه. همیشه داریم دور اتاق سالسا می‌رقصیم.»

زیبایی یک رابطه‌ بین دو نژاد و ملیت متفاوت در یاد گرفتن تفاوت‌های فرهنگی است، اما این موقعیت همچنین می‌تواند به معنای باز شدن چشم‌ها به روی یک چشم‌انداز کاملا متفاوت باشد.

وقتی حساسیت نژادی برجسته می‌شود

«آلیسون» می‌گوید: «نسبت به گذشته خیلی بیشتر درباره‌ مسائل نژادی فکر می‌کنم، چون کسی که دوستش دارم تجربه‌ بسیار متفاوتی از من نسبت به نژاد دارد. به همین خاطر من خیلی با ملاحظه‌تر و منتقد‌تر شده‌ام و احساس می‌کنم این موضوع برایم مهم‌تر از همیشه است.»

«جوردن پاترسون» که ایرلندی، اسکاتلندی و آلمانی‌تبار است، با این نظر موافق است و می‌گوید ازدواج با همسرش «ربکا ربیرو»، از اهالی گوآ در هند، چشمان او را به روی دنیا باز کرد.

او می‌گوید: «من حالا دنیا را اندکی متفاوت می‌بینم. هر‌ بار که در اینترنت مقاله‌ای درباره‌ مسائل نژادی می‌خوانم با دیدی متفاوت‌تر از گذشته به آن نگاه می‌کنم، چون الان یک نفر را با تجربیات کاملا متفاوت در کنار خودم دارم که می توانم با او در این مورد حرف بزنم.»

از نژاد ما برو بیرون!

الکساندرا - ترواین بریتون
الکساندرا – ترواین بریتون

اما با آنکه زوج‌هایی از نژادهای مختلف بخشی از هویت کانادایی‌ها را تشکیل می‌دهند، این مسأله لزوماً بدان معنا نیست که همه‌ مردم با این نوع رابطه‌ها کنار آمده و درست برخورد می‌کنند.

«ترواین بریتون»، که جامائیکایی است، می‌گوید او و دوست‌دختر چینی-فیلیپینی‌اش «آلکساندرا»، با برخی کلیشه‌ها دست و پنجه نرم کرده‌اند. از جمله آنکه آسیایی‌ها «سلطه‌پذیر» هستند، یا اینکه «چون با یک نفر خارج از نژاد خودت رابطه داری، پس تو دیگر سیاه نیستی،‌ یا به اندازه‌ کافی سیاه نیستی.»

«ترواین» می‌گوید: «وقتی که رابطه با آلکساندرا را شروع کردم، حرف زدن در مورد این اختلاف فرهنگ‌ها آسان بود. ولی در عمل کلیشه‌ها جزء بزرگترین موانعی بودند که ناچار بودیم از پیش پای خودمان برداریم و تا به امروز هم این وضعیت ادامه دارد.»

آریل نورمان - تروور اسمیت
آریل نورمان – تروور اسمیت

«آریل نورمان» نیز هنگامی که رابطه با دوست‌پسرش «تروور اسمیت» را شروع کرد نیش و کنایه‌های زیادی را به جان خرید. دوست‌پسر او یک کانادایی است که چند نسل در همین کشور زندگی کرده‌اند.

«آریل» که اهل ترینیداد است می‌گوید: «تروور یک دوست خیلی صمیمی دارد که یک شب در حال مستی به من گفت «خوب گوش کن، تروور یک مرد سفیدپوست نیرومند است، او آدم موفقی خواهد بود. ما مطمئن نیستیم که تو به اندازه‌ کافی برای او خوب باشی، ولی او ضمانت تو را کرده است و ما منتظر خواهیم ماند و خواهیم دید.» من تعجب کرده بودم و دلم می‌خواست بگویم یعنی چی؟»

زوج ها از نژادها و فرهنگ‌های مختلف در کانادا ظرف چندسال گذشته دو برابر شده‌اند، اما هنوز تنها پنج درصد از کل زوج‌ها را تشکیل می‌دهند. با آنکه نمود چنین رابطه‌هایی لزوماً تبعیض نژادی را از بین نمی‌برد، مسلماً به گفتگوهای بیشتر درباره‌ مسائل نژادی، کلیشه‌ها و فرهنگ منجر خواهد شد. آن طور که «پاترسون» می‌گوید، رابطه‌های ناهم‌نژاد «در حال شکستن موانع» است.

با وجود تمامی چالش‌هایی که پیش روی این زوج‌های از نژادهای مختلف است، تمام کسانی که داستان آنها را خواندید، متفق‌القول بر این عقیده‌اند که رابطه‌ خود را با تمام دنیا عوض نمی‌کنند. از هر چه که بگذریم، عشق همان عشق است.

دوباره به مولانا برمی‌گردیم و این مطلب را با این دو بیت به پایان می‌بریم: ای بسا هندو و ترک همزبان – ای بسا دو ترک چون بیگانگان – پس زبان محرمی خود دیگر است – همدلی از همزبانی خوشتر است.

این مطلب نخستین بار، توسط خانم پریا اسکوئی مشاور امور مهاجرت در کانادا، در تاریخ ۸ جون ۲۰۱۷ در شماره ۹۲ هفته‌نامه‌ی آتش چاپ تورنتو منتشر شده است. این شماره نشریه را می‌توانید از اینجا دانلود کنید. لینک مطلب هم در سایت آتش اینجاست.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا